سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم- تبلیغات جهنمی-بخش دوم-من در شهرلندن درمحله کینز یکتون- که باید همان تان- به معنای شهر باشد یعنی محله شاه نشین سابق باشدر اطراف یک میدان بسیار کوچک بلوک من قرار داشت- روزی من سر به اطراف میدان کردم- بهیک کارگاه تعمیر ماشین که در اطراف میدان بود وچند قدمی هم از بلوک من دور بیشترنبود-وارد شدم خیلی تعجب کردم- کارگاه یک دیوار سنگ ریز وشن وقلوه سنگ بود بایک طاق مانند طاق کسری- وعمود بران یک باریکه بانمای شیک یک حیاط کوچک که نصف ان شن بود کنار دیوار سرتاسریک باریکه تخته بود که روی انیک روکش پلاستیک چرمی مانندکه داخل اش ابر بود که افراد بنشیند ریس این تعمیرکار یک سیاهپوست که درتعمریت ماشین –چهارستاره بود بعدشرح خواهم داد فردی کسی بهمن معرفی کرد درچهارده رشته چهارستاره بود یک صدهزار نفر درانگستان درتعمیر ماشین چهار ستاره گرفته اند کهمثلا دکتر هستند ویامهندس هستند برای خودشان قبلا خانه من جای دیگر بودهمسایه من یک خانمی بود که رختشوریک شرکت معظم بود که ده اطاق برای  مهمان خوداش داشت ویک رستوران بزرگ ایشان هم درتعمیر ماشین-چهار ستاره بود وادعا میکرد درکاهای مختلف مانندبرق  باکتاب خود اموز یاد گرفته است-یک میز باریک بلند ایشان داشت کهروی ان ابزارها چیده  شده بود ومانند جراحان برمیداشت ومثل برق عمل میکرد- من از ایشان سئوال کردم چرا اطاق تعمیرات این چنین است؟؟ ایشان فرمود- این اطاق سابقه سیصد ساله دارد طویله یک لرد بوده است ساختمان ایشان بلوک کردند این قسمت جدا مانده بود من خریدم- وان اطاق شیک دراصل گلخانه شیشه ای بوده است کهمن بدین صورت دراوردم حیاط شنی بود درانجادربخشی گل وچمن  میکاشتند ومن بخشی از ان را رها کردم-ایشانتمام قطعات راتعمیر میکرد مگر قطعاتی که یا تصادفی بود ویاد یگر قابل تعمیر نبود- بسیارهم منصف بود- ودو جوان انگلیسی با ایشان کار میکرد-  یک دفعه باز به انجا سری زدم- یکفرد پیری بافاصله از منروی کناریدوار نشسته بود باحالت عجیبی به من نگاه میکرد-من می ترس درقیافه ایشان دیدم از ایشان پرسیدم ایشان کیست- فرمودند- یک فرد لهستانی اس که ریس بخش اتومبیل سازی استعلت ترس – کمونیست را بشدت غربیان تحقیر میکردند  این بنده خدا فکر میکرد من ایشان داخل ادم نمیدانم- قران یکجمله زیبا وعجیبی دارد که میفر ماید اهل دنیا بدنبال تفاخر هستند- دقیقا غربیان این چنین هستند یعنی میفرمایند ما کارهائی میکنیم که از شما شرقیان هرگرز برنمی  اید؟؟ بعدا مفصل شرح خواهم داد- گفتم ایشا ن انگلیسی بلد است- ایشان گفت بله است ولی چهارده روز توسط دولت انگلسان اصطلاحات فنی را به ایشان یا دادند وباز پرسیدم چر انجا نشسته است؟؟ ایشان فرمودند که  به ایشان گفتم سه روز نگاه کن من چکار میکنم اینها سه ماه دولت انها تقبل پول انهارا میکند وسه ما دولت انگلستان تقبل مکیند در ششماه هم ماشین سبک وهم سنگین وهم ماشین های دیگر یا د میگیرد  ومن این قول را به ایشان داده ام ولی  در شرکت- فورد-نرفته است- کار کند شایدبعدا برود-گذشت یکباردیگر باز من رفتم یک ماشین داشت تعمیر میکرد که تصادف کرده بود ولی زیادمهم نبود- گفتم عل تصادف چگونه بوده است؟؟ ایشان فرمودند به جای انکه دست راست ببیچد به دست چپ بیچیده است گفتم این فرد خارجی بوده است فرمودبله خارجی است- این امریکی از جنایات بزرگ انگلستان است بهترین رانندگان دنیا در دقت کردن ف فرانسویان هستند بی بی سی- فیلمی را نشان میداد که سه ماشین فرانسوی وارد انگلستان شده است ارام ارام با سرعت نزدیک به صفر حرکت میکنند سرهرچهاراه مدتها می ایستند  وسپس حرکت میکنند  باز تصادف میکنند انگلیسی ها بسیار کم  مماشین به خارج میبرند وانها بارها ان ارا ه طی میکنند تا یادبگینند ودرداخل انگلستان افراد خارج حوزه خاص بارها باتاکسی طی میکنند وباز تصادف میکند بخصوص برا ی شهرهای دیگر که دم دروازه لندن نقشه میگینند چون بعضی خیابانها یک دفعه یکطرفه میشودویا دوطرفه میشود وجهت عوض میشودو درست مانندایران ایشان گفت این سومین ماشینی عوض کرده است وباوجودانکه زمان زیادی درانگلستان یک دفعه اشتباه میکند- درهمین حین جوانی قبر اق  زبر زرنگ امد تامن رادید گف شما یا ایرانی هستید ویا عرب هستید غالبا من را اسپانیا تلقی میکردند من از هوش خیلی خوش ام امد ومن گفتم شما یا ایرانی هستید ویا ایتالیائی هستید  ایشان گفت من ایرانی هستم- من هم گفتم ایرانی هستم گفت شم خیلی فردی با استعداد هستید که این تعمیرکار شناخته اید-من نه سال درانگلستان هستم تازه فهمیدمم ایشان همچهار ستاره است وهم تمام قطعات تعمیر دقیق میکند وهم منصف است من گفتم من ماشین ندارم مغازه ایشان چندقدمی منزل من است پرسید  ایشان گفت سهبر من بعلت اشتباه کردن راه تصادف کردم اخرین چون هنوز چراغ سبزتازه روشن شده بود تصادف سطحی است دوبار را ماشین عوض کردم وچند بار به جوب زدم یکدفعه علامت رانمی بیینم وتصور میکنم  اینجا تهران است- پرسید ان اقا کیست  من جریان ایشان راگفتم- ایشان گفت من حالا به شما چیزی میگویم- اقای خیامی فر موده اند من ریس بخش تعلیم دادم-که درغرب برود در شرکتهای معظم ریس بخش میشود- روزی من همین جا امدم درست جای این اقای یکفردی بالباس بسیار شیک امریکائ نشسته بود-  من دیدم قیافه خیلی ایرانی است- از ایشان پرسیدم شماایرانی هستید؟؟ جواب دادبله من ایرانی هستم گفتم شما اینجا چه میکنید؟؟ ایشان گفت ممهمترین ریس بخش ایران خودرو هستم واقای خیامی من رابورسیه انگلستان کرده است گفتم شمانگلیسی بلد هستید گفت خی-کمی به  اندازه راهنمائی گفتم انگلستان به شما انگلیسی یادنداد-گفتنه فرمودند بالال باز ی شما یادمیگرید- از این سیاهپوست پرسدیم ایاشان رامحک زده ایدگفت بله هیچ چیز بلد نیست ولی من با لال باز ی یادمیدهم- دل من سوخت گفتم من از ساعت هشت شب  کلیداز ایشان میگریم سه ساعت باشما هم اصطلاحات انگلیسی یاد میدهم  همتعمیر ماشین من نزدیک به چهار ستاره هستم وشب  ویاصبح کلیدرا به ایشان میدادم یکمترجم همره ایشان فرستادبود ایشان میبایست روزی ده ساعت انگلیسی تا دوسال باایشان کار میکرد ایشان به تهران رفت بسیار پسر بامعرفت هرچه از کتاب یاچیزی دیگر میخواستم برای من تهیه میکرد وبرای من میفرستاد ومنهم پول اش را میفرستادم  وهرچه اومیخواست برای اومیفرستادم ومداوم میگفت من هرچه یاد گرفتم از شما وان فردسیاه پوست است – اقای خیامی بااامریکا رفت تمام شرکت ها  سر زد وایشان را اخراج کردند مغازه قطعه فروشی درامریکا را انداخت انهم ورشکست کرد به دومینکن رفت درتمام شرکت ها سر زد وایشان را اخراج کرد قطعه دسازی راه اداخت ورشکست کرد  در دومینکن بادومیلیون دلار یک شرکت پلاستیک سازی  زده است اگر یک دانشجوی سال دوم میکانیک جای ایشان بود به مرتب بهتر عمل میکرد من نمیگویم مانند کره جنوبی عمل بکند بلکه یک هزارم ترکیه عمل میکرد- اما ساواک- هرگز مایل نبود کارکنان  ایرن خودرو اعتصاب وسروصدا کنند  یا بشدت باانها برخورد میکرد ویا باانهاکمی کنار می امد-


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3